من و تو...


ملودے زندگـ ـ ـے

از تمام دار دنیا تنها یکــ چیز دارم :دوستتـــ❤ـــــ


 

من در این دلواپسی ها نشسته ام تنها....

 

می خواهم با تو سخن بگویم....

  

می خواهم باز چهره ات را با همان لبخند کودکانه ببینم... 

 

می خواهم هر چه انتهایش به اسم تو و یاد تو ختم می شود...

 

شعر هایم ناتمام ماندند...اسیر دلتنگی شدم من...

 

و خواب مرا به رویای با تو بودن می رساند...

 

کاش خیابان های شلوغ سهم ما نبود...

 

اما..غصه ای نخواهم خورد...اشکهایم را برای شانه های تو ذخیره خواهم کرد...

 

حرف های ناتمامم را به روی دیوار قلبم حک می کنم و با دیدنت همه را تکمیل می کنم...

 

پاییز از راه می رسد و ما دوباره به بودن و رسیدن به انتهای جاده ی سرنوشت می اندیشیم...

 

 

 

 a.s



نظرات شما عزیزان:

parvin
ساعت18:23---1 آذر 1390
روزگارا که چنین سخت به من می گیری

باخبر باش که پژمردن من آسان نیست

گرچه دلگیرم از دیروز،گرچه فردای غم انگیز مرا می خواند

لیک باور دارم

داشته هایم کم نیست،دلخوشی ها کم نیست

زنگی باید کرد...


نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





تاريخ شنبه 29 بهمن 1390برچسب:,سـاعت 23:8 نويسنده امین سـ ـ ــام و الـ ــــناز| |

miss-A